دل نوشته های جدیدم:

چقدر سخته یکی رو دوست داشته باشی و هیچی نتونی بهش بگی

 

چقدر سخته واسه کسی بمیری که حتی بعد از مرگتم برات گریه نکنه...

 

چقدر سخته که ببینی دخترا برای فرار از تنهاییشون با پسری دوست میشن که هیچ شناختی ازش ندارن...!

 

چقدر سخته که ببینی پسرا برای لذت دنیایشون با دختری دوست میشن که فقط ازش سوء استفاده کردند....

 

واقعا چقدر سخته کسی رو که دوست داری و داشتی بدونی غیر از تو با کسه دیگه ای هم هست...


چقدر سخته که یکی رو با تمام وجود دوست داشته باشی و هیچ وقت بهش نرسی!

 

چقدر سخته از دختری خوشت بیاد ولی اون اصلا هیچ احساسی بهت نداشته باشه...

 

چقدر سخته کسی رو عاشقه خودت کنی بعد ازش جدا بشی....

 

چقدر سخته بخوای چیزی بگی اما بغض گلوتو بگیره و هیچی نتونی بگی....


چقد سخته که عشقت روبروت باشه نتونی همصداش باشی

چقد سخته که یک دنیا بها باشی نتونی دیگه رها باشی

چقد سخته...

چقد سخته که بارونی بشی هر شب نتونی آسمون باشی

چقد سخته که زندونی بمونی بی در و دیوار نتونی همزبون باشی

چقد سخته...

چه بد بخته قناری که بخونه اما رویاش حس بیرونه

چه بد بخته گلی که مونده تو گلدون غمش یک قطره بارونه

چقد سخته که چشمات رنگ غم باشه ولی ظاهر پر از خنده

چقد سخته که عشقت آسمون باشه ولی آسون بگن چنده؟

چقد سخته کلامت ساده پر پر شه نتونی ناجی اش باشی

چقد سخته که رفتن راه آخر شه نتونی راهی اش باشی

چقد سخته دلت پر باشه ساکت شی ولی تو سینه داغون شی

چقد سخته که یک دنیا صدا باشی ولی از صحنه خوندن جدا باشی

چقد سخته که نزدیک خدا باشی ولی غرق ادا باشی...

 

آه چقدر سخته...

 


با نظراتون دلگرمم کنید!

بازم سر بزنید زود می آپم!

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 27 صفحه بعد

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.